جدول جو
جدول جو

معنی قاضی زاده - جستجوی لغت در جدول جو

قاضی زاده
(دَ / دِ)
موسی بن محمد بن قاضی محمود رومی چلبی از مردم بروسه یکی از دانشمندان ریاضی و هیأت و حکمت است که به خراسان و ماوراءالنهر سفر کرد و به سال 811 در شیراز و به سال 815 در سمرقند بود و چون امیر الغ- بیک تأسیس رصد خانه سمرقند را به غیاث الدین جمشید دستور داد و غیاث الدین به سال 832 قبل از اتمام رصدخانه وفات یافت قاضی زاده متصدی تکمیل آن گردید. سال وفات وی بدست نیامد و معروف است که پیش از اتمام رصدخانه در حدود سال 840 وفات یافته و پس از او علی قوشچی متوفی 879 آن را اتمام نموده است. تألیفاتی به عربی دارد. او راست: 1- شرح التذکره، خطی. در هیأت. زرکلی گوید: آن را در کتاب خانه لورنز یانه در فلورانس بشماره ’271 شرقی’ دیدم که به سال 811 در شیراز نوشته شده. 2- شرح اشکال التأسیس سمرقندی، خطی در هندسه که آن را در سمرقند به سال 815 به انجام رسانید. 3- حاشیه ای بر شرح هدایه، خطی و آن حاشیه ای است بر شرح هروی بر هدایه الحکمه ابهری. 4- شرح ملخص در هیأت، چاپی. (الشقائق النعمانیه در حاشیۀ ابن خلکان. ج 1 ص 17- 30) (کشف الظنون و الفهرس التمهیدی ص 472) (معجم المطبوعات ستون 1488) (عثمانلی مؤلفلری ج 3 ص 291) (الاعلام زرکلی چ 2 ج 7 ص 282) (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1489)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَ / دِ یِ حَ نَ)
احمد بن بدرالدین قودر. ملقب به شمس الدین و مشهور به قاضی زاده مفتی حنفی. پدرش در دولت سلطان بایزیدخان قاضی شهر ادرنه بود. وی در دامان پدر پرورش یافت و نزد دانشمندان روز به فراگرفتن علوم همت گماشت و در مدرسه های بروسا و قسطنطنیه و ادرنه به تدریس پرداخت. سپس منصب قضاء حلب به او محول گشت و آنگاه قاضی عسکر ولایت روم ایلی گردید سرانجام مفتی دارالسلطنه شد و در منصب افتاء و تدریس تا هنگام مرگ ماند. وی به درس و بحث و مطالعه اهمیت فراوانی میداد. او راست: 1- شرح الهدایه از اول کتاب وکالت تا آخر ابواب فقه. 2- حاشیه بر شرح شریف بر مفتاح. 3- حاشیۀ تجرید و رساله های دیگر. 4- نتایج الافکار فی کشف الرموز و الاسرار و آن تکمله ای است بر شرح هدایه در فقه حنفی. این کتاب با کتاب فتح القدیر للعاجز الفقیر کمال الدین در لکنهو به سال 1292 هجری قمری / 1875 میلادی چاپ شده است. (معجم المطبوعات ج 2 ستون 1488)
لغت نامه دهخدا
ابن محمد بن قاضی محمود رومی معروف به قاضی زاده و موسی چلپی و ملقب به صلاح الدین، از دانشمندان نامی علوم ریاضی و نجوم و فلسفه و از مردم بروسه بود. به خراسان و ماوراءالنهر و شیراز مسافرت کرد و در سال 815 هجری قمری در سمرقند بود. غیاث الدین به امر الغبیگ رصدخانه ای در سمرقند بنا میکرد ولی پیش از پایان آن به سال 832 درگذشت. و قاضی زاده کار اتمام بنای آن را بر عهده گرفت و گویا او نیز پیش از پایان کار در حدود سال 840 هجری قمری درگذشت و قوشچی ساختمان آن را به اتمام رساند. از او کتابهایی برجای مانده، از آن جمله است: 1- شرح التذکره، در نجوم. 2- شرح اشکال التأسیس سمرقندی در هندسه. 3- حاشیه ای بر شرح الهدایه. 4- شرح المخلص فی الهیئه. (از الاعلام زرکلی). موسی بن محمود بن محمود معروف به قاضی زادۀ رومی از کتاب و نویسندگان بود و از آثار اوست: 1- حاشیه ای بر شرح هدایه مولانازاده. 2- شرحی برملخص چغمینی. (از کشف الظنون) (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
ابن فورد معروف به قاضی زاده و ملقب بشمس الدین. وی حواشی علی قاری را بر فتح القدیر تکمیل کرده است
لغت نامه دهخدا
(اَ مَ)
ابن محمود، مشهور بقاضی زاده. ادیب و متکلمی ماهر در فنون حکمت و ریاضی. او راست تعلیقاتی لطیفه بر تفسیر قاضی و بر الهیات شرح تجرید و بر شرح حکمهالعین و بر رسالۀ اثبات واجب محقق دوّانی و غیر آن و از تعالیق او فاضل باغنوی در حاشیۀ شرح حکمهالعین بسیار نقل کند. (روضات الجنات ص 99). و نیز اوراست حاشیه ای بر شرح مفتاح سید شریف جرجانی تا آخر فن ثانی. وفات وی 989 بود. و رجوع به قاضی زاده شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ دَ)
ابن حسن قسطنطینی. درگذشتۀ پیرامن 936 هجری قمری او راست: ’لطائف الافکار’. (هدیه العارفین ج 1 ص 318)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ اَ دَ)
ظهیرالدین. از علمای نامدار اوائل قرن دهم است. وی هنگام تصرف تبریز به دست سلطان سلیم عثمانی در تبریز به تدریس اشتغال داشت. همراه سلطان سلیم به استانبول رفت ودر آنجا مقرری درباره وی تعیین گردید سپس به مصر رفت و در سرکشی احمد پاشا به هواداران او پیوست و به سال 930 هجری قمری همراه وی کشته شد. در شعر و انشاء وخوشنویسی مهارت داشت. وی وفیات الاعیان ابن خلکان رابه فارسی ترجمه کرده است. (از قاموس الاعلام ترکی). مردی کثیر الخیر است و دارای فضائلی بسیار. در فن انشاء بی همتاست. وی تاریخ سلطان سلیم خان را نوشته و ابن خلکان را نیکو ترجمه فرموده. از جمله اشعار اوست:
آه از این دور چرخ مردم خوار
گرگ روبه نمای کج رفتار
بی وفائی چو روزگار بخلق
کینه جوئی به زیر ازرق دلق
بی گنه قصد جان من بنمود
یوسفم را ز من به غصب ربود.
(ترجمه مجالس النفائس چ بانک ملی ص 397)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ اَ فَ)
احمد شمس الدین افندی. از علمائی است که در روزگار سلطان مرادخان ثالث مسند مشیخۀ اسلامی را یافت. وی به سال 918 هجری قمری متولد شد و در دورۀ تحصیل از خرمن دانش مشاهیری چون چوی زاده و ابوالسعود افندی خوشه ها چید و به سال 963 به قضاء حلب منصوب گشت و بعد از آنکه مدتی متقاعد بود چندی مفتش و در سال 971 قاضی استانبول و در سال 974 قاضی عسکر روم ایلی گردید و به علت کدورت با صدراعظم محمد پاشا به مهاجرت ادرنه مجبور و درآنجا به تدریس در دارالحدیث مشغول شد و در همان سنوات به علت مرگ فرزندش به در سعادت بازگشت و پس از جلوس سلطان مراد ثالث مورد عنایت او قرار گرفت. ابتداءمدرس دارالحدیث سلیمانیه و در 983 مجدداً صدر روم ایلی گردید و در 985 مقام افتاء یافت و به سال 988 درگذشت. وی مردی عالم و عادل بود. شرحی بر کتاب هدایه و حواشی و تعلیقات بر چند کتاب علمی دیگر نوشته است. (از قاموس الاعلام ترکی). مؤلف ریحانه الادب نویسد:
قاضی زادۀ خوارزمی احمد بن قاضی محمود خوارزمی ملقب به شمس الدین و معروف به قاضی زاده عالمی است فاضل محقق مدقق ادیب حکیم متکلم از اکابر علمای عامه که در ریاضیات و حکمت کامل و به سال 963 هجری قمری به قضاوت حلب و در 971 به قضاوت استانبول و در 974 به قضاوت عسکر روم ایلی منصوب بوده و اخیراً به واسطۀ دلسردی که فیمابین او و محمد پاشای صدراعظم وقوع یافته به ادرنه رفته و در دارالحدیث آنجا مشغول تدریس بود، و پس از فوت پسرش بازبه استانبول رفته و مشمول مراحم سلطان مرادخان ثالث (982- 1003 هجری قمری) که در آن اوان اوائل جلوسش بوده گردیده و به مقام شیخ الاسلامی رسیده و در 983 به صدارت روم ایلی نامزد شده و در سال 985 مفتی رسمی گردیده و در سال 988 در 70سالگی وفات یافت. او راست: 1-حاشیۀ اثبات الواجب ملاجلال دوّانی. 2- حاشیۀ الهیات شرح تجرید. 3- حاشیۀ تفسیر قاضی بیضاوی. 4- حاشیۀ شرح حکمهالعین. 5- حاشیۀ شرح مفتاح. 6- حاشیۀ شرح تلویح. 7- شرح مواقف عضدی. 8- شرح هدایه. 9- نتائج الافکار فی کشف الرموز و الاسرار در فقه حنفی. رجوع به هدیه الاحباب ص 215 و روضات الجنات ص 99 و لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی احمد رفعت ج 5 ص 247 و قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3539 و ریحانه الادب ج 3 ص 665 شود
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ)
قازلیان، دهی است از دهستان آختاچی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد، در 9هزارگزی جنوب باختری بوکان و 5هزارگزی باختر شوسۀ بوکان به سقز، در جلگه واقع و هوای آن معتدل ومالاریائی است، 282 تن سکنه دارد، آب آن از سیمین رودو محصول آن غلات، توتون، چغندر و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است، راه ارابه رو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ ؟)
عبدالخالق، ملقب به علاءالدین و معروف به گرهرودی یا قاضی گرهرودی. عالم فاضل متکلم محقق مدقق شاعر منشی امامی عادل از علمای قرن یازدهم هجری و از تلامذۀ شیخ بهائی متوفی به سال 1031 هجری قمری و در مجلس شاه عباس صفوی اول (996- 1038) با قاضی زادۀ خوارزمی مناظره کرده و کتابی در این باب به امر شاه مزبور تألیف کرده که نسخۀ آن پیش صاحب روضات الجنات بوده و به تصدیق او در حدود ده هزار بیت است و بهترین کتابی است که در این موضوع تألیف شده و مشتمل بر تنقیح کامل مسئلۀ امامت میباشد. او راست: 1-الاعتقادیه. 2- الامامه که به نوشتۀ الذریعه دو کتاب به همین اسم امامه داشته که یکی کبیر و مبسوط بوده و در کتاب تحفۀ شاهیه مذکور ذیل مطالب را بدان ارجاع میکند و در دیگری نیز مشتمل بر مناظرات مذکور در فوق بوده و به تحفۀ شاهیه معروف است. 3- تحفۀ شاهیه که به امر شاه و به اسم او به پارسی تألیف کرده و چنانکه اشاره شد یکی از دو کتاب امامه اوست. 4- حاشیۀ اثبات الواجب جلال الدین دوانی و یک نسخه از آن در کتاب خانه رضویه موجود است. 5- حاشیۀ الهیات شرح تجرید. 6- حاشیۀ جواهر شرح تجرید قوشچی. سال وفات قاضی زاده به دست نیامد. (هدیهالاحباب 215) (روضات الجنات ص 99) (مواضعی از الذریعه) (ریحانه الادب ج 3 ص 267)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ هَِ رَ)
جوانی خوش طبع است مثنوی را خوب میگوید. این مطلع او راست:
که گوید بر سریر ملک خوبی پادشاهی را
که بردر نالۀ زاریست مسکین دادخواهی را.
این سه بیت نیز در وصف قلعۀ ملک خوانی از اوست:
یکی خاره سنگی کشیده به اوج
چو خارای سنگی برآورده موج
چو البرز هر پاره سنگی برآن
سپهر منقش پلنگی برآن
مثل گر کسی را در او ره بدی
اجل را از او دست کوته بدی.
#
چولاله بادلی پرداغ حسرت زین چمن رفتم
تو ای شاخ گل رعنا بمان باقی که من رفتم.
(ترجمه مجالس النفایس چ بانک ملی ص 84 و 258 و 396)
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ هََ مَ)
میرزا سید ابراهیم بن میرزا قوام الدین حسین بن عطاء اﷲ حسینی یا حسنی معروف به قاضی زاده. و ظهیر همدانی از اکابرو فحول علمای امامیه و اساتید معقول و منقول عهد شاه طهماسب صفوی و بعضی دیگر از سلاطین صفوی است. وی حکیمی است متکلم، محقق مدقق، صوفی مشرب و در عبارات بعضی از اجله به مرجع المتکلمین و سیدالحکماء و المتألهین موصوف بوده و در شعر و فنون ادبی دستی توانا داشته و مراتب علمی او با ورع و تقوی و حلم و وقار و بلاغت توأم بوده و حدیث را از شیخ بهائی فراگرفته و شیخ فضل و کمال او را می ستوده و او را بر میرداماد ترجیح میداده، و فیمابین ایشان مکاتبات و مراسلات لطیف رد و بدل شده است. وی پس از وفات پدرش که قاضی همدان بوده است عهده دار قضاء آن سامان گردید لکن اکثر اوقات خود را در درس و مطالعه و مباحثه مصروف و مرافعات و فصل خصومات را به عهدۀ نواب خود موکول میداشت. سید علی خان در سلافه العصر وی را بسیار ستوده و گوید:
و زادبه الدین الحنیفی رتبه
و شاد دروس العلم بعد دروسها
واحیی موات العلم منه بهمه
تلوح علی الاسلام منه شموخها.
او راست: 1- اثبات الواجب. 2- حاشیه اثبات الواجب جلال الدین دوانی. 3- حاشیۀ الهیات شفا. 4- حاشیۀ شرح اشارات خواجه. 5- حاشیه شرح جدید تجرید. 6- حاشیۀ کشاف. وی به سال 1026 هجری قمری وفات یافت. (روضات ص 10) (الذریعه در مواضع متفرق) (ریحانه الادب ج 3 ص 43)
لغت نامه دهخدا
(اَ بو یَ ؟)
عبدالحلیم بن محمد (مولی...). متوفی بسال 1013 هجری قمری او راست: تعلیقه ای بر اشباه و نظائر ابن نجم و نیز شرحی بر هدایه فی الفروع تألیف برهان الدین علی بن ابی بکر المرغینانی الحنفی. (کشف الظنون). و رجوع به عبدالحلیم اخی زاده شود
یحیی بن عبدالحلیم. متوفی بسال 1020 هجری قمری او راست: رسالۀ بحریه
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
فرزند دائی. پسردائی. دختردائی، پسر نیای پدری. دختر نیای پدری
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
فرزند حاجی، ابله. گول، متلف. مبذّر
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ)
مصطفی افندی بالی زاده، از معاریف زمان سلطان محمدخان چهارم که در سال 1058 هجری قمری به سمت قاضی عسکرسلطان و سپس در 1067 به مقام مشیخت ترفیع یافت. احادیث بسیار از ابوایوب انصاری نقل کرده است. او راست: شرح فصوص الحکم لابن العربی. و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1219 و معجم المطبوعات شود، مخفف ابراهیم و مراد در شعر ذیل ابراهیم سیمجور دواتی است سپهسالار سامانیان به خراسان:
فعل نکو ز نسبت بهتر کزین قبل
به شد ز سیمجور براهیم سیمجور.
ناصرخسرو.
- براهیم زاده، فرزند ابراهیم خلیل:
دعوی کنند گرچه براهیم زاده ایم
چون ژرف بنگری همه شاگرد آزرند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
(دَ / دِ یِ اَ فَ)
محمد طاهر. از علمائی است که در دورۀ سلطان محمودخان ثانی به مسند فتوی رسید. وی فرزند توقادلی عمر افندی از قضات عثمانی است و به سال 1164 هجری قمری به دنیا آمد و پس از آنکه مدتی در آناطولی و روم ایلی مسند قضا داشت به سال 1233 قاضی استانبول و در 1240 قاضی عسکر آناطولی گردید و در 1241 به مسند فتوی رسید و در 1254 وفات یافت. رساله ای به نام نوریه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از حاجی زاده
تصویر حاجی زاده
فرزند حاجی
فرهنگ لغت هوشیار